کیارشکیارش، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

یک مرد کوچک

کیارش و بادوم و گوشت کوب!

پسر مامان مدتیه عادت کرده به خوردن بادوم پودر شده.هر شب بعد از اینکه میبینه بابا برای خودش بادم پوست میکنه و میخوره هوس بادوم میکنه و میگه: مامان ...بادوم (با دال و میم مشدد) .منم اطاعت امر میکنم و یه کاسه و چند تا بادوم و یه گوشت کوب و یه قاشق میارم توی اتاق و براش بادوم پوست میکنم و با گوشت کوب له میکنم و با قاشق میدم به پسرک تا نوش جان کنه.البته ایشون اینقدرا که من میگم صبر نداره...معمولا اونقدر هول میشه و دست و پاشو گم میکنه که تا میام شروع کنم همه ی بادوم ها رو ازم میگیره و با پوست میندازه تو کاسه و با گوشت کوب روشون میکوبه و همیشه بعد از تذکر من که باید اول بادوم رو پوست بکنه دوباره بادومها رو برمیداره و سعی میکنه پوستشونو جدا کنه....
31 مرداد 1391

واکسن 18 ماهگی

روز چهارشنبه 25/5/91 آقا کیارش همراه با مامان و مادر جون و بابا رفتن مرکز بهداشت برای تزریق واکسن 18 ماهگی و بعد از کلی جیغ و داد و گریه بالاخره اجازه دادن واکسن زده بشه . اول که برای قد و وزن وارد اتاق شدیم حواسش رو پرت کردم به نی نی کوچولوی که داشت شیر مادرشو میخورد و بعد از نشستن رو ترازو دوباره شروع به گریه کردن کرد .قدشو به زور اندازه گرفتیم و دور سرش رو هم اندازه نگرفتیم.خودم قبلا اندازشو گرفته بودم.خانم بهورز ازم پرسید سه تا کلمه میگه یا نه؟ منم گفتم ایشون 0 -50 تا کلمه میگن سه تا که چیزی نیست!(آیکون یه مامان ذوق زده ندید بدید ) بعد از اون توی سالن انتظار نشستیم تا بهورز مسئول واکسن ویالای واکسن رو تحویل بگیره و تو اون مدت گل پسر ...
25 مرداد 1391

دندان دهم

گل پسر مامان روز سه شنبه 24/5/91 در حال داد زدن بود که مامانش جوونه های دومین دندان آسیایی ( اولین دندان آسیا پایین سمت راست) رو توی دهانش دید و طبق معمول ذوق زده شد از اینکه فهمید بی قراریهای شب قبل پسرک بی دلیل نبوده.                                                             ...
24 مرداد 1391

این روزا

   اومدم از چند هفته پیش بنویسم. اونقدر اذیت کرده بودی که بردمت توی حمام تا یه کم آب بازی کنی و انرژیت تخلیه بشه.بر خلاف همیشه که میبردمت روی صندلی کنار لباسشویی این بار گذاشتمت روی زمین تا با شیر آب کنار توالت فرنگی پاهاتو بشورم و کمی خنک بشی.اما فرصت ندادی و شیر آب رو ازم گرفتی  و خودت بازش کردی و نشستی رو دو پا و اول جیش کردی و بعد هم پی پی ! انگار میدونستی هر جایی مخصوص یه کاریه! من میترسیدم سر بخوری هرچند زیر انداز مخصوصتو زیر پات انداخته بودم اما خیلی ورجه وورجه میکردی.ااین شد که بابا هم اومد تا توروکنترل کنه.اونقدر مادوتا رو متعجب کردی که دیگه نمیدونستیم چی بهت بگیم! آخه خودت بعد از اینکه کارت تموم شد آب ریختی روی پات...
19 مرداد 1391

تعداد کلمات

دیشب من و بابا داشتیم تعداد کلماتی ر وکه شما میتونی بگی با هم میشمردیم.در سن 18 ماهگی باید حداقل 20 تا کلمه رو بلد باشی که سما خدارو شکر خیلی خیلی بیشتر کلمه بلدی. کلماتی که بلدی:   مامان(مامان/مامی) بابا(بابا/بابی /بابو/بوبا) ددر تتی هاپو باغ سوسک ماه تو شارژ برق(بق) جارو(جا جا) آب(آپ) نی نی این اونجا بیام! بریم(بییم) بده پوف مو عمه(عمی) عمو(عمه) زر زر نه نای نای پتو(پته) تاتن(مادرجون) آپوتی(اسم مستعار باباجون) ممی شیر بادوم! ازگیل(ازیل) علی نی نیا ! دندون تاب تاب در تق تق پق آم آم آلبالو(آله له) ابر(اب) آتیش(هات!) کلاه(ها) جی جی میو میو ...
7 مرداد 1391